نوا: من تا الان حتی با یه پسرم دوست نشدم...نمیخوام جز همسرم مرد دیگه ای تو زندگیم باشه
من:چه جالب!
نوا:اما میدونی همیشه نگران چی ام؟
من:چی؟
نوا:اینکه شوهر آیندم بهم بگه نمی خوام درباره گذشتت صحبت کنیم...من اصلا با گذشته تو کاری ندارم...
نوا:اون موقست که من میسوزم...!!
من: فکر میکنم خدا داره در حقم کم لطفی میکنه این ور واونور این همه معجزه میشه واسه این ملت معجزه میشه اما واسه ما...
گلی جون:گاهی معجزه های رخ نداده همون معجزه های اصلی زندگی ما هستند...
من: یه روز چادر روسریت رو از سرت بر میدارن بهش میگن کشف حجاب
یه روزدیگه چادر روسری سرت میکنن بهش میگن طرح عفاف و حجاب....
من:دیکتاتوری با اسمای مختلف!!
خانوم سعادت:اون موقع که گفتن باید روسری سر کنیم کلی خوشحال شدیم نه منا همه خانومای اداره......
خانوم سعادت:تا قبلش هر شب باید با کلی بیگودی می خوابیدیم اصلا خواب راحت نداشتیم هی این خاراش میرفت تو سرمون صبحم باید 2 ساعت زودتر پا میشدیم واسه بزک دوزک...مصیبتی داشتیم
من:کاش منم اون موقع ها بودم تا قدر این روز ها رو میدونستم
چه نمک نشناسیم ما......